Latest News

ناگفته‌های اولین خودروساز ایران

اولین سازنده کامیون در ایران است. وی عاشق کار و در سودای پیشرفت اما گریزان از کلاس و درس بود. ۱۲ ساله بود که وارد بازار کار شد. از گاراژ روبه روی کافه شکوفه تهران تا کارگاه آهنگری و مکانیکی مستاجرشان. مدتی هم در کارگاهی که تکنسین های آلمانی، روسی و چک داشت کار می کند و تجربه های بسیاری از این طریق کسب می کند. اولین اتومبیلی که ساخت یک جیپ بود که بیشتر قطعات آن را خودش تولید کرده بود. در سال 42 زمانی که رضا نیازمند معاون اقتصادی به همکارش میگوید هر طور شده باید یک مرکز یا کارگاه اتومبیل سازی پیدا کنند و بعد از پرس و جو قندچی را معرفی میکنند. نیازمند از قتدچی می خواهد که نمونه اتومبیل خود را برای نمایشگاه صنایع ملی ایران بسازد تا در آن نمایشگاه در معرض دید مردم و شخص شاه قرار بگیرد . بعد ار اتمام نمایشگاه، نیازمند اصغر قندچی را به دفتر خود فرا می خواند و قرارداد پرداخت وام صنعتی و پروانه ساخت کامیون را به او برای اجرای پروژه کارخانجات کامیون سازی ماک - کاوه را عملیاتی سازد

اصغر قندچی کی بود؟

 اصغر قندچی(1398-1307) اولین سازنده کامیون در ایران در ۷ مرداد ۱۳۹۸ در سن ۹۱ سالگی درگذشت؛ اما دو سال قبل از اینکه مرگ گریبانش را بگیرد، کامیون را استارت زد. روی صندلی نشسته بود و راننده ‏ای پشت کامیون رفت. خیره به او بود تا اینکه راننده سوئیچ را چرخاند و کامیون روشن شد و این آخرین جنگندگی قندچی در زندگی اش بود.

کودکی قندچی:

پدرم وکیل بود و به درس و مدرسه اهمیت زیادی می‏‏‏‏‏ داد. حتی آن زمان خواهرم مدرسه می‏‏‏‏‏رفت اما من از درس خواندن اصلا خوشم نمی ‏آمد و همیشه از مدرسه یک ثلث یک ثلث فرار می‏‏‏‏‏ کردم و می ‏‏‏‏‏رفتم سر کار؛ من این جوری درس خواندم و کلا ۷ کلاس مدرسه رفتم و از بچگی جذب کار شدم. از کودکی به عنوان کارگر در تعدادی از اولین گاراژهای تعمیر اتومبیل ایران کار کرده بودم. یکی از این کارگاه ها به مستشاران آلمانی تعلق داشته و توانستم از تکنسین و مهندسان آلمانی در ایران، فنون بسیاری را در زمینه خودرو و صنعت حمل و نقل بیاموزم.

کلید کارگاهش را با کمترین سرمایه زد:

سرمایه خاصی نداشتم و از کسی هم کمک مالی نگرفتم. از ۱۶ سالگی برای خودم دکانی باز کردم در اندازه سه متر در سه متر و بعد یواش یواش محل کارم را توسعه دادم به پانزده متر و سی متر و صد متر و پانصد متر تا به ۲۵۰ هزار مترمربع رسید… هوا روشن می ‏‏‏‏‏شد کار را شروع می ‏‏‏‏‏کردم و با عشق و علاقه تا دیروقت کار می ‏‏‏‏‏کردم و فقط به فکر پیشرفت بودم، فقط کار، کار و کار… از کار روی سواری کوچک شروع کردم تا اتوبوس و کامیون. من کارم را با کپی کاری از نمونه های خارجی آغاز کردم و باهوش و پشتکاری که داشتم یاد گرفتم که نمونه هایی مثل قطعات خارجی و حتی بهتر از آن ها را بسازم، مخصوصا ماک

 

ستاره طلوع بخت قندچی:

نماینده بنز آمده بود ایران و اعلام کرده بود که می‏‏‏‏‏خواهد اینجا خط تولید راه ‏اندازی کند ولی چون دنبال مونتاژ بود و نه تولید، با دکتر نیازمند دعوایش شده بود و شاه هم به نیازمند و عالیخانی گفته بود حالا که با این نماینده بنز دعوا کردید، ۶ ماه وقت دارید که اینجا ماشین تولید کنید وگرنه باید وسایلتان را بردارید و از وزارت‏خانه بروید. این‏جوری بود که آن ها‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ هم دنبال کسی می‏‏‏ ‏‏گشتند که کار را بلد باشد و آن ها‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ هم حمایت کنند تا ماشین بسازد؛ من اصلا تا قبل از آن روز که آقای نیازمند آمد گاراژ، او را ندیده بودم. یادم می‏ ‏‏‏‏آید داشتم کار می ‏‏‏‏‏کردم که دیدم یک مرد با کت شلواری شیک وارد گاراژ شد با چند نفر و خودش را معرفی کرد و گفت که معاون وزیر اقتصاد است و برای دیدن کار ما آمده، خلاصه شروع کرد به سؤال‏ پیچ کردن من که چه کار می ‏‏‏‏‏کنید و چه کار نمی ‏کنید و… من هم حسابی همه چیز را توضیح دادم و قطعاتی را که ساخته بودم نشان دادم؛ هرچه من بیشتر تعریف می ‏‏‏‏‏کردم و قطعات بیشتری که خودمان درست کرده بودیم بهش نشان می ‏‏‏‏‏دادم هیجان ‏زده ‏تر می ‏‏‏‏‏شدند تا اینکه گفتم بیایید یک چیز ویژه می‏‏‏ ‏‏خواهم به شما نشان دهم، بعد آقای نیازمند و همکارانش را بردم داخل سوله گاراژ و به آن ها‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ هیکل کامیونی (بدنه اسبی کامیون) را که با دست ساخته بودم نشان دادم؛ چهره آقای نیازمند در آن لحظه را هیچ‏وقت از یاد نمی ‏برم، انگار همین حالا بود، آن قدر خوشحال شد که کم مانده بود من را بغل کند؛ بعد از دیدن گاراژ، نیازمند رفت و گفت که یکی-دو روز بعد بروم وزارت‏خانه. وقتی رفتم، پرسید اگر ما حمایت کنیم تو کارخانه تولید کامیون راه ‏اندازی می ‏‏‏‏‏کنی؟ من هم که عشق تولید بودم سریع گفتم بله. اولین کامیون را ساخت و در نمایشگاه دست آورده ای صنعتی ایران خودروهای ساخت خودش را برای شاه ایران به نمایش گذاشت. آخرین پادشاه ایران بعد از خروج از این غرفه و کسب رضایت، اولتیماتوم شش ماهه وزارت اقتصاد را لغو کرد و اصغر قندچی با پروانه ساخت کامیون در ایران، کار خود را شروع کرد. پس از آن کار قندچی گرفت و به صنعتگر تبدیل شد. بر اساس روحیاتش نام کارخانه را از شخصیت کاوه آهنگر گرفت و به عشق وطنش آن را « ایران کاوه» نام گذاری کرد. شرکت ماک آمریکا هم برای اولین بار خارج از خاک آمریکا، حاضر به همکاری با اصغر قندچی می شود.

میزان تولیدات ایران کاوه:

«ایران کاوه» کار خود را با تولید چند کامیون در هفته شروع کرد و پس از مدتی تولید آن به ۷ کامیون در روز رسید. با راه‌اندازی کارخانه، آمریکایی‌ها اول می‌گفتند ماشین آمریکایی برای جادهآمریکایی؛ اما بعدا که دیدند ما ماک سر هم می‌کنیم با موتور کومنز، قلقلک‌شان آمد. بنابراین تصمیم گرفتند به ما کمک کنند تا در ایران، ماک تولید کنیم. از این به بعد موتور ماک هم وارد شد و روی کامیون‌ها سوار شد. قیمت ماک تولیدی ما کمتر از قیمت ماک خارجی بود. قیمت کامیون ماک‌های ما در اندازه‌های کوچک و بزرگ ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان بود و با تریلر و تمام قطعات جانبی، ماک ایران‌کاوه ۳۰۰ هزار تومان تمام می‌شد. درحالی‌که ماک آمریکایی بدون تریلر ۲۰۰ هزار تومان به فروش می‌رسید. مشتریان هم بیشتر محصول ایرانی می‌خواستند، هم به‌دلیل قیمت و هم به‌دلیل خدمات پس از فروش و تامین قطعات. برخی اوقات حواله ماک تولید ایران کاوه، ۱۰۰ هزار تومان خرید و فروش می‌شد که خیلی بیشتر از قیمت واقعی آن بود؛ به این ترتیب بازار ما خیلی خوب بود و هرچه تولید می‌کردیم فروش می‌رفت و هیچ کمکی از دولت و هیچ تشکیلاتی نگرفتیم.

قندچی پس از انقلاب

او در سال ۱۳۵۷ به فکر تولید آخرین قطعات ماک در ایران از جمله موتور افتاده بود که انقلاب اسلامی پیروز شد؛ او در بحبوحه انقلاب برای ابطال سفارش ۴ هزار قطعه به آمریکا سفر کرده بود. دوستانش به او تذکر دادند همان‏ جا بماند و راهش را به سمت ایران پیش نگیرد اما او که برادرش جزو شهدای ۱۶ آذر بود به تهران بازگشت تا کار خود را ادامه دهد. از آمریکا که برگشت مستقیم سراغ کارخانه رفت:

همه را جمع کردم و در نطقی غرا به آن ها‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ گفتم مملکت اسلامی شده و کشور دنبال توسعه و پیشرفت است و بهتر است با توجه به شرایط و نیاز کشور ما هم تغییراتی بدهیم و پیشنهاد دادم تولید کامیون را کم کنیم و در عوض تولید وانت را به مجموعه اضافه کنیم. حتی گفتم می‏‏‏‏‏توانیم به کارگرها هم وانت بدهیم تا بعد از کار با وانت کار کنند.

افزودن نظر

نظرات